آقا پارسا
مجموعه عکسهای من
اینجا مامانم هرچی عکس داشتم البته همش را نه بعضیهاشو انتخاب کرده و مثل عدد P کنار هم قرار داده .به نظر شما خوشجل نشده من که کلی کیف کردم . تو عکسام جایی هست که بار اولین بار سرم را بلند کردم (9هفتگی) و غلت زدم (10 هفتگی) و به پهلو شدم(9هفتگی). ...
نویسنده :
مامان پارسا
22:29
گل زندگی
منو میان گلبرگهای گل قرار دادند. یه عالمه گل محمدی که همش را پرپر کردند و همه جای بدنمو پوشوندند . ...
نویسنده :
مامان پارسا
22:23
پارسا کوچولو و دختر عمه هایش کوثر و فاطمه
اینجا من تو بغل دختر عمه ام هستم . اسمش فاطمه هست . اون کوچولویی که میبینید کوثره سه سال و 8 ماهشه ولی من از او کوچولوترم و فعلا کوچیکترین نوه خانواده ام. دوست داره با تلفن با من حرف بزنه اما من نمی تونم فعلا جوابشو بدم. فاطمه ...
نویسنده :
مامان پارسا
22:19
پسر مامان
اولین مسافرت
من وقتی اولین مسافرتم را تجربه کردم که 2 هفته بیشتر نداشتم. تعجب می کنم اینجا کجاست من کجام؟؟؟؟؟؟؟ ...
نویسنده :
مامان پارسا
22:14
ورود به خونه
وقتی اومدم خونه چون کوچولو بودم مامانم گذاشتم روی مبلای جلوی تلویزیون تا بعد ببرتم تو اتاقم ولی خوابم برد و مامانم از جام حرکتم نداد. اینجا جای اولی بود که بعد از بیمارستان توش پا گزاشتم. چه با مزه می خوابم. ...
نویسنده :
مامان پارسا
22:13
تشریف فرمایی به خونه
بعد از اینکه متولد شدم یعنی روز 1390/2/19 ساعت 13:10 مامانم و من چهارشنبه صبح ساعت 11 مرخص شدیم و همراه بابایی و مامان جون رفتیم خونه تو راه بابایی عکسمو گرفت. ...
نویسنده :
مامان پارسا
22:09
وقتی یک روزم بود
اینجا من یه روزمه همش می خواستم شیر بخورم و مامانمو رها نمی کردم و مامانم نمی تونست هیچ کاری بکنه . به پرستارا میگفت که منو ببرند و مامانم از فرصت استفاده میکرد تا غذا بخوره. خودش میگه که : من صدات را میان چند تا نوزاد که گریه می کردند می فهمیدم و می دونستم تو کی میای دوباره در کنار من ...
نویسنده :
مامان پارسا
22:08